سلام.
الان من یه پسر کوچولوی 1 سال و 1 ماهه هستم.
و این عکسی از من توی ماشین.
این عکس هم مربوط به مسافرت ما به شهر سامان (20 کیلومتری شهرکرد) و پل زمان خان هست و پشت سرمون شالیزار برنج با پشه های عجیب و غریب که غروب ها هجوم می آوردن!
این عکس هم مربوط به همون سفر هست؛ وقتی دارم با گوشی داییم "الو" می کنم!
این هم کیک تولد خوشگل من که مامان و بابا زحمت کشیدن. فقط نمی دونم چرا همه ی متن های روی کیک این قدر بد خط نوشته می شه؟!!
و بالاخره این هم عکس جشن تولدم که البته چون بعد از برگشت از سفر بود، من حسابی آفتاب سوخته شدم!
راستی من خیلی از کلمات رو می تونم بگم؛ قراره مامانم یه مطلب بنویسن و توش کلماتی رو که من می گم با همون مدل تلفظم، بذارن.
دلم واسه ی همه ی اونایی که دوستشون دارم و ازم دورن، خیلی تنگ شده؛ مخصوصن داداش علی ، عزی فاطمه، زهرا و عبدالمهدی.
|