شازده پسر یک سری کتاب های ائمه داره که هر جلد مربوط به یکی از اون بزرگوارانه و علاقه ی خاصی به این کتاب هاش داره. تقریبن هر روز یکی یا دو تا رو برمی داره میاره و می گه بخونین واسم. روال کتاب ها هم اینه که اول تولد معصومین و بعد دوستان ایشون و بعد حادثه ای که منجر به شهادت اونها شده رو با شعر و متن و نقاشی بیان کرده. خلاصه این روزها کتاب امام حسین - علیه السلام- بیشتر از بقیه خونده می شد. قبل تر کلمه ی "کشتن" رو یاد گرفته بود و در جریان این کتاب ها هم "شهادت" رو. یه روز برگشت به من گفت: مامان می کشمت!!!! بهش گفتم: عزیزم این کلمه ی خوبی نیست؛ نگو. گفت: خب شهیدت می کنم!!!!!!!!!!!
|