زیبای کوچکم!
این روزها عجیب مرا به یاد شش ماهه ی کربلا می اندازی. این روزها وقتی تو را می خوابانم، ناخودآگاه به یاد لالایی های علی اصغر می افتم. این روزها با هر گریه ی تو دلم پر می کشد به سمت کربلا و گریه های آن نازدانه. این روزها معصومیتت عجیب آتش می زند. این روزها بیشتر و بهتر قدر تو را می دانم آن گاه که روضه ی وداع رباب با دل بندش را می خوانند. این روزها بیشتر می بویمت؛ به جای رباب! بیشتر می بوسمت به یاد رباب! و بیشتر در آغوشت می کشم به یاد ... !
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
جمعه 19/9 /89 همایش شیرخوارگان حسینی بود و ما نیز دردانه مان را برده بودیم. بردیم که پیشکشش کنیم به مولای کربلا؛ شاید به بهانه ی او ما را نیز به نگاهی... .
|